آرشیو دی ماه 1399

بیرتانیپس سایتی مرجع برای معرفی وردپرس و افزونه

علوم غریبه موضوع پژوهش در است الهیات از آیات و مطالعات مذهبی ، در فرهنگی ، تاریخی و مطالعات ادبی

علوم غریبه موضوع پژوهش در است الهیات از آیات و مطالعات مذهبی ، در فرهنگی ، تاریخی و مطالعات ادبی ، در پزشکی ، فلسفه و روانشناسی . با این حال ، در تعریف این اصطلاح اجماع فنی گسترده ای وجود ندارد.

در زبان روزمره و در ادبیات عامیانه ، عرفان معمولاً به معنای تجارب معنوی و گفته هایی است که به این ترتیب نمی توان از نظر علمی عینیت (تجربه عرفانی "واقعی") گرفت. ادبیاتی که اصطلاح عرفان در معانی مختلف نیز به کار رفته است ، متنوع است. با وجود همه ابهامات از نظر تعریف ، ویژگی های مشخصه را می توان تعیین کرد.


فهرست مطالب
1 تعریف
2 تاریخ مفهوم
3 عرفان در ادیان جهان
3.1 عرفان بودایی
3.2 عرفان مسیحی
3.3 عرفان دائوئیست
3.4 عرفان هندو
3.5 عرفان اسلامی
3.6 عرفان یهود
چهارم عرفان به عنوان یک موضوع تحقیقاتی
5 پذیرش در فلسفه و روانشناسی
ششم ارتباط با محیط زندگی
هفتم غیرقابل گفتن
هشتم ادبیات
9 پیوندهای وب
10 شواهد فردی
تعریف اصطلاحات
از نظر تاریخ دینی ، عرفان به عنوان یک تجربه دینی درک می شود که معطوف به "یک کل واقعیت" یا یک واقعیت الهی است. تجارب عرفانی با استفاده از اصطلاحات ، تصاویر و فرمول بندی های خاص زمینه بیان می شود.

در ادیان توحیدی مانند مسیحیت ، یهودیت و اسلام ، تجربه عرفانی به عنوان تجربه خدا یا تجربه ایمان با واقعیت الهی مرتبط است. آنها با اصطلاحات و اصطلاحات مختلفی بیان می شوند که غالباً در کتاب مقدس این آیین ها استفاده می شود: نور ، تعمید روح ، آتش ( بوته سوزان ) ، معجزه پنطیکاستی ، عشق ( نامه های یوحنا ) ، الهی شما ، خدا به عنوان درونی ترین درون (با آگوستین ) ، ذکر .

سنت های غیر خداباورانه مانند بودیسم ، جینیسم و دائوئیسم تجارب عرفانی را بدون مراجعه به شخص یا موجود الهی بیان می کنند. نمایندگان هندوئیسم نیز تجربیات عرفانی ، از جمله راماکریشنا را گزارش می دهند .

در عرفان مسیحی ، از تجربه عرفانی به عنوان رمز و راز یا unio mystica نیز یاد می شود ، در فرهنگ های بودایی به عنوان ساتوری یا کنشو ، در هندو با عنوان nirvikalpa samadhi شناخته می شود .

بسته به سنت و تعریف ، تجارب عرفانی علوم غریبه از تأثیرات مربوطه متمایز می شوند (به عنوان مثال در قالب نبوت یا الهامات الهی ).

تاریخچه مفهوم

اطلاعات مهم در این مقاله یا بخش گم نشده است. با تحقیق و چسباندن ویکی پدیا به آن کمک کنید .
اصطلاح آلمانی mystik ، که در شکل ماهوی آن فقط در قرن هفدهم پدیدار شد ، به یونان باستان μυστικός (mystikós) ، "مرموز" برمی گردد ، که به اسم یونانی μυστήριον (رمز و راز) ، لاتین mysterium ("مخفی" است ، اما همچنین "آموزه مخفی" یا "فرقه"). فعل یونانی μυέειν (myéein) ، که به معنای "شروع" ، "شروع" یا "شروع می شود" نیز در این زمینه استفاده می شود . کلمه ریشه ای در یونانی μύειν (myein) دیده می شود ، به معنی "بستن" ، "رفتن با هم" ، مانند لب ها و چشم های شرکت کنندگان در اسرار Eleusis . [1]

اصطلاح رمز و راز در ابتدا فقط مربوط به آموزه های مخفی و خود فرقه های مخفی بود و بعداً به طور کلی به معنای چیزی تاریک و مرموز نیز مورد استفاده قرار گرفت (همچنین به کلمه "مرموز" نیز مراجعه کنید). در عهد عتیق ، عرفان به طرز تحقیرآمیزی نشان دهنده عملکرد فرقه ای کنعانیان و mystikós نشان دهنده یک مکان مرموز ، یعنی مرموز است. [2] در عهد جدید ، جایی که این اصطلاحات ظاهر نمی شوند ، اصطلاح رمز و راز به نقشه الهی نجات پنهان اشاره شده است که در مثلها ، خداوند در تجسم ، مرگ و قیام عیسی مسیح فرموله شده استبرآورده و آشکار شد (1 Cor 2،7؛ Eph 1،9-11؛ 3،4-9؛ 5،32f؛ Col 1،26f). از آنجا که این رمز و راز از قبل به معنای "درونی" یا "عرفانی" عهد عتیق پیش بینی شده است ، تفسیری عرفانی از کتاب مقدس ، همانطور که در انجیل ها نیز پیش بینی شده است (رجوع کنید به خصوص لق 24: 31f.44-47) و با پولس ( رجوع کنید به 1 Cor 10.4؛ 2 Cor 3.6-18) ، سپس خصوصاً با اوریگن ، آمبروسیوس و آگوستین . Sacramentum لاتین اصطلاح یونانی Mysterion را دوباره به خود می گیرد ، که از آن سه رمز مقدس مسیحی آغاز می شود : تعمید ، تأیید(تدهین مایرون) و عشای ربانی . مکان کلاسیک غسل تعمید ، جشن شب عید پاک است .

حتی آموزه های مخفی عرفانی - باطنی را نمی توان با ابتکار عمل شخص آموخت ، بلکه همیشه نیاز به آغاز آیینی توسط راهنما یا معلم باطنی داشت. این اسطوره نامیده شد (از یونانی پیشین ، بهعلوم غریبه  "هدایت" ، "هدایت"). [3] در اواخر دوران باستان ، این اصطلاح در متن فلسفی نیز مورد استفاده قرار می گیرد که معنای پنهان یک گفته گفته شود ، و به ویژه پروکلس به قلمرو الهی اشاره دارد. [4]

در قرون وسطی ، تجربه شخصی و عرفانی خداوند بیش از همه در صومعه ها زندگی می کرد. بالاترین هدف تلاش رهبانی عرفانی همچنان این تجربه خدا در unio mystica ، اتحاد عرفانی با خدا ، به معنای وسیعتر جستجوی "آگاهی از حضور فوری خدا" است (برنارد مک گین). تفسیر عرفانی - معنوی از کتاب مقدس همچنان مبنای جستجوی نزدیکی فوری با خداست ، به ویژه تفسیر آواز آوازها (به عنوان مثال توسط برنهارد فون کلیروا ).

در طول اصلاحات ، احساس چهارگانه نوشتن در الهیات پروتستان تا حد زیادی به معنای ادبیات محدود می شد . عرفان اسپانیایی ( ایگناتیوس لویولا ، ترزا آویلا ، جان صلیب ) می تواند در منطقه کاتولیک توسعه یابد . در قرن هفدهم کاربرد اساسی این اصطلاح به معنای نوع خاصی از اعمال دینی و نوع خاصی از ادبیات دینی ظهور کرد: "الهیات عرفانی" دیگر به عنوان یک جز of تشکیل دهنده اندیشه دینی مطرح نمی شود ، بلکه از "عرفان" به عنوان یکی دیگر استفاده می شود به گفته محقق میشیل د Certeau ، نوع فرآیند خارق العاده. مشابه عرفان حال و آن زمان ، عبارات مشتق شده از آن مانند عرفان و عرفان در زبان محاوره ای امروز ، با نگرشی انعکاسی ، بازنمایی هایی را برداشت می کنند که "غیر قابل درک" یا "گیج کننده" هستند.

عرفان در ادیان جهانی
همچنین نگاه کنید به : فهرست عرفا
عرفان بودایی

این مقاله یا بخش زیر به طور کافی با اسناد پشتیبان ( به عنوان مثال شواهد جداگانه ) ارائه نشده است. اطلاعات بدون شواهد کافی می تواند به زودی حذف شود. لطفاً با تحقیق در مورد اطلاعات و درج شواهد خوب به ویکی پدیا کمک کنید .
در عرفان بودایی ، که به ویژه در همه مکاتب بودایی ، در جریانات ماهایانا بسیار گسترده است ، موضوع تجربه مستقیم یک موجود الهی نیست. ماهیت ذهن غیر دوگانه درک می شود. با این حال ، این معمولاً علوم غریبه شناخته شده نیست و با وابستگی به منیت پنهان می شود . از این جهل بنیادی ، اندیشه ایگو موجود است که مستقل از پدیده های دیگر وجود دارد. این همراه با ظهور سموم ذهن ، گیجی / جهل ، نفرت ، حرص و آز ، حسد و غرور ، علل همه رنج ها است. هدف این است که سموم روح را به حکمت اصلی تبدیل کند ، ایده I را منحل کند و از تقسیم پدیده ها به موضوع و اشیا که ذاتی موجودات غیر روشن است ، عبور کند. طبیعت بودا ذاتی موجودات ذکاوت و تاکنون محجبه شناخته شده است که همیشه اساسی است. هرکس به این هدف دست یابد ، روشن فکر است یا به سادگی بودا نامیده می شود. روشهایی مانند مراقبه ، دعا ، پیشکش ، انواع یوگا و تکنیک های خاص تانتریک باید این امکان را فراهم کند.

همچنین نگاه کنید به : Tathata and Dzogchen
عرفان مسیحی
→ نوشتار اصلی : عرفان مسیحی
تفسیر عرفانی کتاب مقدس ، شناخت واقعیت خدا است. برای متون عرفانی استعاره های کتاب مقدس از اهمیت زیادی برخوردار است از جمله خلوص قلب در شادمانی خطبه در کوه ( خوشا به حال پاک دلان ، زیرا آنها خدا را متی 5.8 می بینند ) یا سکونت خدا و مسیح در قلب (Eph 3 ، 17 ؛ Gal 2.20؛ Joh 14.15-23). چنین استعاره هایی را می توان هم در پدران کلیسای شرقی و غربی [5] و هم در متون بعدی عرفان یافت. "دیدن خدا" (رجوع کنید به همچنین معجزه پنطیکاست ، تعمید در روح القدس ، تجربه تبدیل شدن پولس) در حالی که هنوز زنده است می توان یک تجربه عالی عرفانی کلاسیک را دید.

قرون وسطی: یکی از عارفان قبل از این دوره خواهد بود مایستر اکهارت ، [6] به خاطر خواندن کار خود را قادر به روشن کردن یک سوء تفاهم گسترده از نظر عرفان چیست: نوشته اکهارت هستند مرموز "نیست، بلکه با منطق دقیق نفوذ، که مطابق با بالاترین معیارهای شعری است ، از جمله خطبه "سعادت معنوی فقیر". [7] این نوشتار همچنین اشاره ای به خطبه در کوه دارد ، اما این عرفان (عرفان از یونانی را به دست می آورد ، "چشم ها ، گوش ها ، دهان خود را ببندید" برای کشف اراده خدا از درون) برای دیدن خدا به همان اندازه فوق قلب ، در مورد فکر کردن متکلمان متقدم مسیحی دوست دارندآگوستین ، به پیروی از پولس به عنوان یکی از اولین پدران کلیسا ، تعالیم مسیحی را با شادباش ترکیب کرد .

پزشک کلیسا توماس آکوئیناس به این موضوع گره زد: کلیسا خود بدن عرفانی مسیح است. [8] این مسئله البته نبوده و نیست ، زیرا بیشتر عبارت "بدن عرفانی" مستقیماً مربوط به صحنه شادی آخر عیسی مسیح بود ، بنابراین کلیسا به عنوان بدن واقعی مسیح ، بسته به دیدگاه ، گسترش یا انحراف را نشان می دهد. [9] برای پایان دادن به این بحث که پس از آگوستین ، دائره المعارف Mystici corporis پاپ پیوس دوازدهم در میان متکلمان آغاز شد. (1943) ، بدن عرفانی مسیح و کلیسای کاتولیک روم"یکسان و یکسان" هستند. آنجلوس سیلسیوس عارف مسیحی به نوبه خود مادر خدا را عرفانی می کند : "مریم را عرش و خیمه خدا می نامند ، / کشتی ، قلعه ، برج ، خانه ، چاه ، درخت ، باغ ، آینه ، / دریا ، ستاره ، ماه ، طلوع ، یک تپه. / چگونه می تواند چیزی باشد؟ این دنیای دیگری است. " [10] مادر خدا ، ماری ، نشان دهنده جهان جسمانی است ، که" متاهل "است و به دنیای روح متصل است. این تشبیه را می توان در شنبه های مریم نیز مشاهده کرد: "رابطه نزدیک شنبه و مریم در مسیحیت کاتولیک در عرفان یهودی با رابطه نزدیک بین سبت و شچینا مطابقت دارد." [11]

نویسندگان زیادی نقطه آغاز یک گفتگوی بین مذهبی را در متن عرفان ، به ویژه بین مسیحیت و بودا پیدا می کنند. به عنوان مثال Daisetz T. Suzuki ، قبلاً تحت تأثیر Meister Eckhart در دهه 1950 بسیار تحت تأثیر قرار گرفته بود . رویکرد گفتگوی بین ادیان ، از جمله در مرکز کلیسای مراقبه برای مراقبه مسیحی و معنویت در اسقف لیمبورگ دنبال می شود . [12]

عرفان دائوئیست
→ نوشتار اصلی : عرفان دائو (Daoist)
فلسفه و دین دائوئیسم ، که از چین نشأت گرفته ، عرفان خاصی در اشکال گوناگون دارد. حتی قدیمی ترین متونی که به دائو ، منبع هستی ، داودجینگ و ژوانگزی می پردازند ، به ایده دستیابی به درون گرایی ازلی و عرفانی و نیز نگرش ذهنی خاصی می پردازند که ویژگی عارف دائوئیست است. آیین دائوئیست ، که از قرن 2 به بعد ظهور کرد ، پس از آن تمایل زیادی علوم غریبه به اشکال عرفانی آیینی و جادویی ، مراقبه در مکاتب مختلف خود داشت و درون نگری ، بر اساس فرضیات پیچیده در مورد ماهیت دائو و کیهان حاصل از آن.

عرفان هندو

این مقاله یا بخش زیر به طور کافی با اسناد پشتیبان ( به عنوان مثال شواهد جداگانه ) ارائه نشده است. اطلاعات بدون شواهد کافی می تواند به زودی حذف شود. لطفاً با تحقیق در مورد اطلاعات و درج شواهد خوب به ویکی پدیا کمک کنید .
طبق تعالیم هندو ، تجربه وحدت با برهمن الهی امکان پذیر است. این به سختی می تواند با کلمات بیان شود ، زیرا مفاهیم نمی توانند آن را درک کنند. در توصیفات معمولی از استعاره هایی استفاده می شود از قبیل: آگاهی به بی نهایت گسترش می یابد ، بدون محدودیت است ، فرد خود را در واقعیتی از نور بیان ناپذیر و وحدت غیرقابل بیان تجربه می کند (برهمن). آموزش وحدت اتمان ( روح ) و برهمن الهی مطابق با این تجربه وحدت است .

نمایندگان مختلف وحدت را متفاوت می فهمند:

پانته آئیست : خدا با کیهان و طبیعت یکی است و بنابراین می توان آن را در درون انسان نیز یافت.
panentheistic: روح و روان وضعیت خود را حفظ می کنند ، گرچه با برهمن پیوند ناگسستنی دارند.
توحیدی: وحدت در تنوع. وحدت کیفی و تنوع فردی به طور همزمان ، که روح را قادر می سازد تا یک عشق عاشقانه و عرفانی ابدی با خدا داشته باشد ( ویشیشتا-آدوایتا ).
طبق تعالیم هندو ، ادراک روزمره به سمت بسیاری از امور معطوف می شود ، اما تجربه عرفانی یک تجربه وحدت است. خدایی در همه چیز وجود دارد ، اما به سادگی قابل تجربه نیست. تجربه آن پیش فرض تغییر شیوه درک است. تکنیک های تمرکز یوگا ، مراقبه و زهد به عنوان پرهیز و انصراف عمل می کنند. زهد منجر به رهایی از نیازهای دنیوی می شود. این می تواند خوردن و آشامیدن ، رابطه جنسی یا دنبال قدرت را محدود کند.

عرفان اسلامی

این مقاله یا بخش باید تجدید نظر شود. جزئیات باید در صفحه بحث آورده شود . لطفاً برای بهبود آن کمک کنید و سپس این علامت را حذف کنید.
نمایندگان مهم عرفان اسلامی یونس عمره ، غزالی ، حافظ ، شمس تبریزی ، ابن عربی و جلال الدین رومی هستند . در اسلام جریاناتی وجود دارد که به ترتیب ترتیب داده می شوند و به آنها صوفیه یا تاسوعا می گویند . هر دو عبارت گاهی اوقات با "عرفان" ارائه می شوند زیرا آموزه ها و شیوه های مشابهی در این زمینه نهادی وجود دارد که در فرهنگ های غربی اغلب با اصطلاح "عرفان" همراه است.

طبق روایتی ( حدیث ) از حضرت محمد (ص ) ، خداوند به مردم می فرماید: "بین من و شما هفتاد [یا هفتصد یا هفت هزار] حجاب وجود دارد ، اما بین من و شما هیچ کدام" . غزالی [13] و ابن عربی دریافت کردند. دومی حجاب را به ظواهر خداوند ( عربی ) ربط می دهد تجلیات tadschalliyat ، DMG taǧalliyyāt ). [14]

برخی از نمایندگان تصوف می آموزند که خداوند جرقه ای الهی را در عمیق ترین قلب پنهان کرده است. مثل مراقبت از جهان مادی، بی دقتی و فراموشی (- این جرقه است با تبدیل به همه چیز است که خدا نمی پنهان نفس ). صوفیان یک تمرین روزانه به نام ذکر را انجام می دهند ، که به معنای یادآوری است ( یعنی یادآوری خدا یا ذکرالله ). آنها بخشهای خاصی از قرآن را می خوانند و تعداد معینی از نود و نه صفت خدا را تکرار می کنند . بعلاوه ، بیشتر فرامین صوفیانه ( طریقتها)) یک گردهمایی هفتگی در یک تکه (ترکی ، عربی: Zawiya) ، که طی آن ذکر علاوه بر مراقبت از جامعه و سالاد مشترک (نماز) انجام می شود. بسته به سفارش ، این ذکر می تواند شامل سماع (موسیقی) ، حرکات خاص بدن و تمرینات تنفسی نیز باشد.

در چنین تأثیرات صوفیانه علوی نامیده می شد و در آموزه علوی عرفان به عنوان پایه و اساس ایمان شناخته شده است.

عرفان یهود
در یهودیت ، عرفان ، به ویژه در کابالا ، یک سنت گسترده دارد. آزاد سازی نور اصلی الهی از "پوشاندن" "نامه های خلقت" (رجوع کنید به 2 کر 3: 14 ف) نگرانی اصلی کابالا است. طبق سنت کابالیستی ، رابطه ای نزدیک بین ترمیم انسان در ذات روح اصلی او وجود دارد که در تعمق خداوند محقق می شود و مرمت کتاب مقدس به عنوان کلام خدا در درک اصلی علوم غریبه (یا مسیحی) آن. با آمدن مسیح و زمان او ، تورات معنای اصلی عرفانی می شودقابل درک جهانی و در عین حال انسان دوباره "لباس سبک" جلال الهی را می پوشد ، که هنگام رانده شدن از باغ در عدن با "پوست حیوان" عوض شد (جن 3: 21). [15]

عرفان درک عمیق تر از تورات مربوط به اراده شخصی خودسرانه یا خودسرانه و خودسرانه نیست ، بلکه هدیه ای است برای مسیح یهود ، به عنوان "پادشاه روز هشتم" ، و زمان مسیحایی وی با قیام مردگان و درک جهانی تورات. روز ( روز داوری ) با هم تعلق دارند . [16] رستاخیز از مردگان در زمان مسیحایی به عنوان یک خلق جدید بیش از ایجاد 7 روز و شبات به عنوان روز 7، که در عرفان یهودی شبات به عنوان نمادی از حضور خدا در جهان ( Shechina) به عنوان "ملکه شبات" و "عروس" مورد احترام است. Shechina به عنوان "زن ابدی" در نظر گرفته می شود ، اما همچنین با نام های مردانه نامیده می شود ، یعنی "هنگامی که در وضعیت unio مقدس زنانه در نظر گرفته می شود و در مرد از بین می رود و سپس می تواند در زیر نماد خود مرد ظاهر شود ، در آنجا در این حالت دیگر هیچ جدایی بین آنها وجود ندارد. " [17] بین زن و مرد تمایز قایل می شود . پس از آن نر به عنوان "بالا" شوخینا یا به عنوان "پادشاه" در نظر گرفته می شود ، در حالی که ماده به عنوان "پایین" شکینا یا به عنوان یک "پادشاهی" در نظر گرفته می شود ، یعنی به عنوان پادشاهی خدا در جهان که به طور نمادین در مجموعه جامعه اسرائیل نشان داده می شود (در کابالیستیSephiroth به درخت 10 Sephira Malchut ). همه نمادهای کاملاً واضح زن از ادبیات حکمت عهد عتیق یا آواز آوازها به این شیخینای "پایین" منتقل می شوند: "شب ، ماه ، زمین ، خشک ، سال آیش ، دروازه - اینها فقط برخی از مشهورترین اسامی هستند که بر اساس آنها صحبت می شود . به عنوان باغی که همه کاشتها در آن رشد می کند. به عنوان چشمه ای که با آب چشمه پر می شود و به عنوان دریایی که رودخانه ها در آن جریان دارند. به عنوان یک زیارتگاه و ایمن ، که در آن گنجینه های زندگی و تمام رمز و رازهای تورات در آن نگهداری می شود ، مانند صد تمثیل مشابه ، به عنوان دستورالعمل همه قدرت هایی که اکنون در آن به شکل مثبت خود ترکیب شده اند - البته فقط اگر آنها وارد شیخینا می شوند. " [18]

همانطور که شبت به عنوان نشانه حضور خدا (اول 31:17) ساختار درونی خود را از معنا می بخشد ، بنابراین حفظ شبت مصادف با حفظ تورات به عنوان یک ساختار معنای انسانی است: "هر که سبت را حفظ کند کل تورات را برآورده می کند "(خاخام شیمون بن جوچی ). Shabbat به عنوان روز 7th در حال حاضر "طعم و مزه جهان آینده" از جهان آخرت 8 روز وحدت یا ابدیت است. [19]

هدف عرفانی "تجربه جاویدان در اینجا" نیز هدف تدبر در تورات است. هرکسی که بخواهد در درک عمیق و عرفانی کتاب مقدس به عنوان "راز ایمان" آغاز شود ، باید تبلیغ کند مانند یک داماد دوست داشتنی که برای عروس محبوبش تبلیغ می کند. زیرا تورات ، طبق مثالی معروف در کتاب زوهر ، خود را آشکار می کند ، "فقط برای کسانی که آن را دوست دارند. تورات می داند که آن عارف ( Chakim libba) است، به معنای واقعی کلمه: که خرد قلبی دارد) هر روز دروازه خانه خود را می چرخاند. او چه کار می کند؟ او از کاخ پنهان خود چهره خود را به او نشان می دهد و برای او دست تکان می دهد و بلافاصله به محل خود برمی گردد و خود را پنهان می کند. همه کسانی که آنجا هستند آن را نمی بینند و نمی دانند ، فقط او و باطنش ، قلب و روحش به خاطر او بیرون می روند. و بنابراین تورات نیز آشکار و پنهان می شود و عاشق محبوب خود می شود و عشق را در او بیدار می کند. بیایید و ببینید، که راه تورات است. " [20] هنوز هم مذهبی یهودی فیلسوف، عارف و خاخام از یهودیت محافظهکار ابراهیم جاشوا Heschel (1907-1972)، جانشین به طور خلاصه به مارتین بوبر قبل از مهاجرت خود را به ایالات متحده آمریکادر Jüdisches Lehrhaus در فرانکفورت آم ماین ، در مقاله خود با نام شخصی جود و وظایف خود (1957) از اینکه روح عرفانی در سنت یهود بی اعتبار شده است ، گلایه کرد . [21]

برخی از نمایندگان و منابع مهم عبارتند از: جوکانان بن ساکای (قرن اول) ، خاخام اکیبا و شاگردش شیمون بن جوچای ، کتاب یزیرا (قرن 3 - 6) ، آبراهام ابولافیا (1292–1240) ، یوزف گیکاتیلا (1248–1325) ؟) ، زوهار (اواخر قرن سیزدهم) ، ایزاک لوریا (1572-1534) ، گرشوم شولم و فردریش وینرب .

عرفان به عنوان یک شی تحقیق
به دلیل عوارض جانبی جسمی مانند خلسه ، تشنج ، ابتکار ، کلاله ها و غیره ، در قرن دوازدهم عرفان تجربه ، نه عرفان نظری یا فلسفی ، بعضاً به عنوان یک پدیده آسیب شناسانه توضیح داده شد. [22]

تمایز بین تجربه عرفانی "واقعی" و "کاذب" گسترده است. از تجربیاتی که قابل اثبات است و فقط یک دلیل قابل توجیه پزشکی دارد (مانند تأثیر داروها و توهمات ) به عنوان "جعلی" و تجارب "واقعی" که توضیح فیزیولوژیکی رضایت بخشی در دسترس نیست یا به دلیل شرایط موجود در دسترس نیست ، یاد می شود. بسته به تعریف ، تأثیر تجارب عرفانی مانند نبوت نیز می تواند یک تجربه عرفانی باشد.

اگر یک تجربه عرفانی اتفاقی غیر منتظره و خود به علوم غریبه خودی با مدت زمان کوتاه باشد ، رویکردهای تحقیقاتی فقط می توانند گزارش های مربوط به آن را تجزیه و تحلیل کنند ، زیرا هیچ تحقیق در طول فرآیند امکان پذیر نیست. حداکثر می توان به طور علمی وضعیت و رفتار فرد را قبل و بعد از تجارب عرفانی مکرر بررسی کرد. محققان معروف تر برای علوم فردی مربوطه عبارتند از:

الهیات: پیتر Dyckhoff ، کارل رانر ، Dorothee Sölle ، سابین Bobert ، ارنست ترلچ ، جوزف مرچل ، دیتمار Mieth ، گرشوم شولم ، هانس اورس فون بالتازار ، والتر Nigg .
تاریخچه الهیات: رودولف Haubst ، ولادیمیر Lossky ، هوگو رانر ، جوزف Sudbrack ، ویلیام جی Hoye.
مطالعات ادبی: برنهارد توبر ، آلوئیس ماریا هاس ، والتر هاگ ، نیکلاوس لارگیه ، کورت روح ، مایکل ایگرینگ ، بورکارد هاسبرینک ، سوزان کوبله ، اوتو لانگر.
مطالعات مذهبی: رودولف اتو ، آنماری شیمل ، جان والبریج ، رولند پیچ ​​، ریچارد کینگ ، توماس ا. فورثوئفل ، رابرت اچ شارف.
تاریخچه: برنارد مک گین ، میشل دوسرتو ، پیتر Dinzelbacher ، رابرت لرنر.
فلسفه: گوتفرید ویلهلم لایب نیتس ، ویلیام جیمز ، ویلیام آلستون ، جروم گلمن ، استیون تی. کاتز ، سی دی براد ، ایوان فالز ، جی ویلیام فورگی ، وین پرودفوت ، یوهانس هاینریشس .
تاریخ فلسفه: جاسپر هاپکینز ، کارل آلبرت ، ایان آلموند ، جان دی کاپوتو ، الیور دیویس ، موریس دی گاندیلاک ، آلن دی لیبرا ، کورت فلاسک ، ورنر بیروالتز ، جوزف برنهارت ، روئدی ایمباخ ، جوزف کوچ ، کلاوس کرمر ، اندرو لوت ، بورکارد موشیشچ ، مایکل فروش ، لوریس استورلاز ، فرانک توبین ، الیوت آر ولفسون .
روانشناسی: کارل آلبرشت ، اوژن د آکیلی ، اندرو نیوبرگ ، جیمز ا. آستین ، مایکل ا. پرشینگر ، پیتر فنویک ، سی جی یونگ ، ویکتور فرانکل
پذیرش در فلسفه و روانشناسی
کارل گوستاو یونگ روانشناس تحلیلی ، عرفان را به عنوان یک تأمل درونی مستقل از دین فراتر از تقسیم بندی به فرقه ها و اعترافات مختلف درک می کند. نیکلاوس فون فلوئه (برادر کلاوس) عرفان سوئیسی برای او الگوی اوست .
لودویگ ویتگنشتاین یک. آ. در دفتر خاطرات و در پایان Tractatus Logico-Philosophicus و سایر نوشته های خود ، در مورد عرفان گفت: "در واقع غیرقابل بیان وجود دارد: این خود را نشان می دهد ، این عرفانی است." [23]
برخی از نظریه پردازان از چارچوب نظریه سیستم ها مطالعاتی درباره عرفان ارائه داده اند ، از جمله نیکلاس لومان و پیتر فوخس .
روانشناس اریش فروم ، که نزدیک به یهودیت سکولار است و تحت تأثیر میمونیدس و مایستر اکارت قرار داشت ، همچنین در مورد روابط عرفان و سیاست اظهار نظر کرد (در پایان کار خود برای داشتن یا بودن )
کارل یاسپرس درباره "انحلال رابطه سوژه و اشیا، ، ح از بین بردن هم گسترش جهان عینی و هم فردیت شخصی ... [و انتقاد کرد] همه چیز عقلانی در نگرش عرفانی از دست رفته است: هیچ شکل منطقی ، هیچ تقابل ، هیچ تضادی وجود ندارد همه نسبیت از بازنمودی، همه بی نهایت و تعارضات وجود ندارد. " [24] به عنوان یک ضد مفهوم به عرفان، یاسپرس توسعه مفهوم از" متشکل از "، [25] که در آن مرد نیز به وضوح در یک مبارزه مداوم فکر می کند و بحث آزاد مواجه می تواند نفوذ کند.
نشانه شناختی یوهانس Heinrichs پیشنهاد برای اولین بار یک مفهوم نشانه شناختی و ساختاری عرفان است که هیچ مورد نیاز فرقه نیست. [26]
ارتباط با جهان زندگی
رویکرد به یک واقعیت کامل الهی یا مطلق (حتی در صورت عدم وجود رفتارهای بیولوژیکی درونی یا بیرونی از طریق روزه داری ، زهد و تجرد یا خروج از خلوت به عنوان یک زاهد ) در بسیاری از ادیان یک سنت طولانی دارد. همچنین به ندرت ادعا می شود که چنین نگرشی پیش شرط تجربه عرفانی است . آگوستین معتقد بود که لازمه این امر لطف خداوند است. سنت های دیگر بر برابری تأمل تأکید دارندو زندگی فعال. عرفان مسیحی همچنین در این زمینه از "vita activa" و "vita contemplativa" صحبت می کند. برای مثال برای مایستر اکارت ، هر دو طرف همیشه با هم تعلق دارند . در برخی موارد ، ارتباط اساسی میان عرفان و سیاست ادعا می شود ، همانطور که در نیکولاس فون فلوئه ، مایستر اکهارت ، مارتین لوتر ، جولیان فون کرودنر ، ماهاتما گاندی ، داگ هامارسکیلد و دالایی لاما یافت می شود .

Dorothee Sölle ، متکلم لوتری تبشیری در مشهورترین اثر خود ، کتاب عرفان و مقاومت در سال 1997 ، به نفع غلبه بر تناقض فرض شده بین تجربه قابل تأمل از تعالی و درگیری سیاسی و اجتماعی صحبت می کند. این نشان می دهد که شخصیت هایی مانند آزادی دهنده برده و کوکر جان وولمن ، دبیرکل سابق سازمان ملل داگ هامارسکیلد و فعال حقوق مدنی مارتین لوتر کینگ از تجربیات عرفانی خود قدرت خود را برای مقاومت در برابر بی عدالتی اجتماعی به دست آوردند. بر این اساس ، تجربه عرفانی به معنای رویگردانی آگاهانه از جهان نیست ، بلکه تجربه مستقیم تعالی ، درک دموکراتیک ایمان را ارتقا می بخشد. معنویت گرایی توماس مونتزر ، که بخشی از سنت عرفانی است ، نیز به عنوان محرک اساسی جنگ های دهقانی تلقی می شود . [27]

علاقه به متون کلاسیک عرفان و تأمل ، کنش سیاسی علوم غریبه غیراخلاقی را منتفی نمی داند. هاینریش هیملر گفته شده است که همیشه یک کپی از انجام باگاواد گیتا با او. [28] گفته می شود که او و "نخبگان" او مرتباً مراسمی را برگزار می کردند که آن را مدیتیشن می نامیدند. [29]

سنت های ذن همچنین تأکید می کنند که معنویت و زندگی روزمره نباید جدا شوند. به عنوان مثال ، آیات " گاو و چوپان او " مسیر پیشرفت یک دانشجو ذن در ژاپن باستان را توصیف می کند و با بازگشت به بازار پایان می یابد. استاد ذن ویلیگیس یوگر همچنین تأکید می کند: "راهی معنوی که به زندگی روزمره منجر نشود ، راهی اشتباه است."

غیرقابل توصیف
بسیاری از روایات از تجربیات عرفانی تأکید می کنند که هیچ اصطلاح یا گزاره ای حتی نزدیک نمی شود. آنچه را که تجربه کرده اید ، در بهترین حالت می توان نقل قول کرد ، همچنین به شرایط اجتماعی-فرهنگی بستگی دارد. با نام زدایی همزمان و تمایل به سکوت در برابر تجربه ، عرفان غالباً از ابزارهای سبک استعاره استفاده می کند .

متون مختلف کتاب مقدس این واقعیت را نشان می دهد که خدا در این دنیا قابل نمایندگی نیست و نمی توان نام برد و دانش در طی یک تجربه عرفانی (به عنوان مثال تعمید در روح القدس ) در آخرت (ر.ک. به عنوان مثال آخرین حکم در پادشاهی خدا ). (به عنوان مثال 1 تیم 6:16: "خدایی که در نوری غیرقابل دسترس زندگی می کند ، کسی کسی را ندیده است" ، 1 قرنتیان 13:12): "اکنون ما در آینه نگاه می کنیم و فقط رئوس مطالب گیج کننده را می بینیم ، اما سپس چهره به چهره می بینیم روبرو شدن. حالا من ناقص می دانم ، اما پس از آن و از طریق آن می دانم. "
توسط توماس آکویناس ، متکلمان م effectiveثر قرون وسطایی که از نظر تاریخی دارای اهمیت است ، به طور کاملاً بنیادی گزارش شده است که او می خواست پس از یک تجربه عرفانی کتابهای خود را بسوزاند زیرا این واقعیت را تشخیص داد که همه اصطلاحات منتسب به خدا بیش از حد درست است. در حقیقت ، تشبیه تومانیایی توصیف و توصیف ناپذیری خداوند را نشان می دهد.
بوداآنچه را که از نظر عرفانی تجربه شده است ، الهی توصیف نکرد ، بلکه طبیعی هم نبود. بالاترین واقعیت ، موجودی الهی نیست که دارای فهم و اراده و اعمال باشد ، بلکه آرامش و سعادت است که همه چیز علوم غریبه را برجسته می کند. بالاترین واقعیت همچنین در صورت التماس دعا ، از مردم در برابر ناخوشی محافظت نمی کند یا آنها را از خطرات زندگی نجات نمی دهد ، اما رنج های غیر قابل تغییر زیادی در جهان اتفاق می افتد ، اما در این بالاترین واقعیت همه چیز امن است. بالاترین واقعیت ، بسیاری از چیزهای جهان را ایجاد نمی کند ، مانند منبع ایجاد یک جریان می کند یا مانند یک هنرمند که اثر هنری خود را ایجاد می کند. در مورد منشأ چیزهای جهان نمی توان چیزی دانست. بالاترین واقعیت به سادگی به عنوان یک واقعیت مستقل ، تخریب ناپذیر ، کاملاً برآورده کننده وجود دارد ، که مردم اصولاً می توانند درک کنند. از تجربه عرفانی ، همه پدیده ها نیز نامیده می شوندپوچی (هیچ چیز) به این معنا توصیف می شود که از هیچ موجود ذاتی عاری هستند . این تجربه عرفانی همچنین به عنوان واقعیتی توصیف شده است که در آن دیگر هیچ رنجی ، مرگ و تحولی وجود نخواهد داشت ، که به معنای تحقق مطلق و سعادت است - اما کاملاً متفاوت از آنچه تصور می شود و می داند چگونه خوشبختی را بگوید.
لائوزی واقعیت اساسی همه دائو بودن را می نامد . "دائو بدون نام پنهان است / و اما این دائو است که همه چیز را پایدار و کامل می کند." او معتقد است که در مورد بالاترین واقعیت نمی توان اظهارات منطقی کرد ، اما می توان آن را تجربه کرد. کسانی که از دائو پیروی می کنند و مطابق با طبیعت خود عمل می کنند ، "ده هزار چیز اضافه می کنند. شما به او می آیید و هیچ آسیبی نمی بینید ، آرامش پیدا می کنید ، استراحت می کنید ، وحدت پیدا می کنید. "
در روایات فلسفی-کلامی می توان از نیکولاس فون کوئز ، مایستر اکهارت و هیلدگارد فون بینگن به عنوان نمایندگان مهم نام برد .